قسمت بیست و چهارم مسابقه رمان از دیار حبیب

بگو برادر.
حسـین!
ازحسین دست بر مدارید. پیش از او و پیش پاي او کشته شوید.حبیب چشمان ازحال رفته و نیمه گشوده او را میبنـدد،سـرش را بر زمین میگـذارد. و به پیکر بیجان او میگویـد: آري، به‌ خـداي‌ کعبه چنین میکنم. و بر میخیزد وخود را به امـام میرسانـد. در اطراف امـام غلغله است.گرد و غبـار همه‌جـا را پوشانـده و صـداي شـیهه اسـبها وچکاچک
شمشـیرها فضـا را آکنـده است. ابوثمـامه صاعـدي بالهـایش را در مقابل امام گسترده،سـر در مقابل چشـمان پرصـلابت امام به زیر انداخته و میگوید: اي امام! اي عزیزترین من!جانم به فدات. هم الان ما به افتخار در پیش پاي تو کشـته میشویم و این یک جان ناقابل را نثار تو میکنیم. کاش میشـد که آخرین توشه‌ این دنیامان نمازي به امامت تو باشـد. امام نگاهی به آسـمان می‌انـدازد و
نگاهی از سـر تحسـین به ابوثمامه و میگوید:خداي، تو را از نمازگزاران قرار دهد. آري، هم‌اکنون اول وقت نماز است. به دشمن بگوییـد که جنـگ را متوقف میکنیم تا نماز بخوانیم. حبیب، این خطاب را به خود نیز میگیرد و در مقابل دشـمن فریاد میزنـد:
جنگ را متوقف کنید. امام مسـلمین، فرزند رسول‌الله به نماز می‌ایسـتد. حصـین‌بن‌تمیم از سر جهل و عناد فریاد میزند: نمازشما که قبول نیست. و به سـمت امام خیز برمیدارد. حبیب باز جسارت به امامش را تاب نمی‌آورد. خشم‌آلوده بر سـر حصـین میغُّرد
که: نمـاز آل‌رسول قبول نیست و نمـاز تو حیوان می‌خواره قبول است؟! و بـا یـک خیز،خود را میـان دشـمن و امـام حائـل میکنـد. شمشـیر از نیام بر میکشـد و پیش از آنکه حصـین مجال بالا بردن دست بیابـد،شمشـیرش را میان دوگوش اسب او جاي میدهد.
اسب حصـین از وحشت شـیهه میکشـد و سوارش را بر زمین می‌افکنـد.حبیب فریـاد میکشـد: وقتی امام میگویـد توقف، یعنی توقف، تا امام نماز میخواند هر که پیش بیاید، راهی جهنم میشود. یاران حصـین، وحشتزده او را از زیر دست و پاي اسـبها بیرون میکشـند و به سـمت اردوگاه میبرنـد.جنگ، لحظاتی آرام میگیرد و هیچکس جرأت پیش آمـدن نمیکنـد. امام به نماز می‌ایسـتد و حبیب احساس میکند که به قدر کافی براي جنگیدن، گرم شده است. و بیشتر از آن، براي نماز خواندن؛ نمازي به امامت
عشق.
دیدگاه ها (۲)

قسمت بیست و پنجم مسابقه رمان از دیار حبیب

قسمت بیست و ششم مسابقه رمان از دیار حبیب

قسمت بیست و سوم مسابقه رمان از دیار حبیب

قسمت بیست و دوم مسابقه رمان از دیار حبیب

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط